جدول جو
جدول جو

معنی رفیق آباد - جستجوی لغت در جدول جو

رفیق آباد
(رَ)
دهی از دهستان ماهیدشت بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 165 تن است. آب آن از رود خانه مرک. محصول عمده آنجا غلات و حبوب دیم و لبنیات. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 175 تن. آب آن از چشمه سار است. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. صنایع دستی زنان آن کرباس و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
دهی از بخش راور شهرستان کرمان. سکنۀ آن 1500 تن است. آب آن از رودخانه. محصول عمده آنجا غلات و پسته و پنبه. صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی با نقشه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم. 2هزارگزی باختر بم، کنار شوسۀ بم به کرمان. جلگه. سردسیر. دارای 142 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، خرما، پنبه. شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرستان کاشمر. سکنۀ آن 1240 تن. آب آنجا از قنات. محصولات عمده آن غلات و پنبه و انواع میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش شاهپور شهرستان خوی، 135 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و چشمه و محصول عمده آنجا حبوب و غلات و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش حومه شهرستان مهاباد، 258 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه لاوین و محصول عمده آنجا غلات و توتون و حبوب و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش صومای شهرستان ارومیه، 226 تن سکنه دارد، آب آن از نهر ممکان و محصول عمده آنجا غلات و توتون و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش مرکزی شهرستان جیرفت، 126 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه هلیل و محصول عمده آنجا غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ دَ / دِ)
رفیق پرست. دوست باز. که با رفیقان بسیار آمد و شد کند و بدانان علاقه و بستگی خاطر دارد. (یادداشت مؤلف). در تداول عامه کسی که به دوستان محبت بسیار کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان قهاب صرصر بخش صیدآباد شهرستان دامغان. سکنۀ آن 320 تن. محصول عمده آنجا غلات و پسته و انگور و پنبه و حبوب و صنایعدستی زنان آنجا کرباس بافی است. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. مزرعۀ قاسم آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میزدج از بخش حومه شهرستان شهرکرد که دارای 1627 تن سکنه است، آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول عمده اش غله و کار دستی زنان گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از بخش میامی شهرستان شاهرود. دارای 750 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و میوه و لبنیات و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ده کوچکی است از بخش ورامین شهرستان تهران 30هزارگزی جنوب ورامین 12هزارگزی جنوب راه شوسه و راه آهن ورامین به سمنان. معتدل مالاریائی دارای 16 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 195 تن. آب آن از چشمه سار و محصول عمده غلات، بنشن، پشم، لبنیات و عسل است. اکثر سکنه در فصل زمستان برای تأیین معاش به گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رُ قی یِ)
دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 357 تن است و آب آن از قنات است. محصول عمده آنجا غلات و شلغم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاهان، در 542/5هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
دهی از بخش حومه شهرستان نائین. سکنۀ آن 319 تن. آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است از بخش ابرقو از شهرستان یزد، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری ابرقو. سکنۀ آن 233 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه و تره بار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). رجوع به فرهنگ آبادیهای ایران شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
قریه ای به رفسنجان نزدیک کوشکو و شریف آباد
لغت نامه دهخدا
یار باز کسی که هماره یاران را پاس دارد کسی که به دوستان محبت بسیار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحیم آباد
تصویر رحیم آباد
پرندک نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفیق باز
تصویر رفیق باز
کسی که به دوستی ودوستان اهمیت بسیار می دهد
فرهنگ فارسی معین
نام روستایی در شرق گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی